سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جبروتهم تحت اقدام حزب الله

این وبلاگ شامل طنزهای سیاسی و مطالب مذهبی است

مناظرات جالب و خواندنی بین شیعه و سنی حتما ببینید

بسمه تعالى

مسأله امامت و جانشینى پیامبر، از مهم ترین و گسترده ترین موضوعاتى است که در طول چهارده قرن گذشته، همواره مورد توجّه مسلمانان و محلّ بحثهاى فراوان بوده است.

تشکیل دو گروه عمده شیعه و سنى و به دنبال آن، بروز اختلاف نظرهاى فراوان در مسائل عقیدتى، فقهى، و... و نیز وقوع جنگها و درگیرى هاى فراوان و یا برگزارى جلسات و نشست هاى علمى و یا تألیف کتابها و مقالات بسیار، براى اثبات مدعاى هر یک از طرفین، از پیامدهاى همان اختلاف بر سر جانشین پیامبر است.

گروهى عقیده دارند جانشین پیامبر، که خلیفه و نماینده خداوند است، باید از طرف او تعیین شده باشد; و دسته اى دیگر بر این باورند که جانشین پیامبر به رأى و نظر مردم انتخاب مى شود. این همان نقطه آغازین همه سخن ها، اختلافات و درگیرى ها میان دو گروه مى باشد.

شناخت و جدا کردن حق از باطل و آگاهى بر مبانى اعتقادى و لزوم تقویت آن در برابر تبلیغات مسموم و زهرآگینى که بعضاً با الفاظ فریبنده و گمراه کننده همراه است، ضرورت پرداختن به چنین مباحثى را بیشتر مى نماید.

در رزمگاه اندیشه ها، آنگاه که باطل و اهل آن، به جنب و جوش و فعالیت مشغولند، نمى توان انتظار داشت که اهل حق به کتمان حقایق پردازند و براى خوشامد اهریمنان دم فرو بندند، بلکه آنها را وظیفه اى بس سنگین در پیش است و آن اثبات حقانیت حق با دلایل محکم و استوار و رساندن آن به گوش دیگران است.

کتابى که در پیش رو دارید، ترجمه اى از کتاب «مؤتمر علماء راهی به سوی حقیقت» اثر «مقاتل بن عطیه»، روایت کننده یکى از همان جلسات مى باشد، که با حجم مختصر خود به تشریح و تبیین بخش مهمّى از مباحث فوق پرداخته و با پاسخ گویى به بسیارى از سؤالات و ابهامات موجود توانسته است روشنگر راه بسیارى از حق جویان و حق طلبانى باشد که با دورى از غرضورزى ها و تعصّبات، به دنبال رسیدن به حقیقت، رضاى خالق و سعادت ابدى بوده اند.

مطالب مطرح شده در این مختصر بعضاً گنجایش بحث هاى علمى و استدلالى بسیار مفصّل، در حدّ دهها و یا صدها جلد کتاب را دارد، که علما واندیشمندان در جاى خود بدان پرداخته اند و کتب بى شمارى درباره هر یک از آن موضوعات، تألیف گردیده، اما از آنجایى که در این مجموعه، بنابر اختصار و خلاصه گویى بوده است، در ترجمه هم به همان مقدار اکتفا، تا براى همگان قابل استفاده باشد. بدیهى است عزیزانى که تمایل به مطالعه گسترده تر و عمیق ترى داشته باشند، به کتاب هاى مفصل مراجعه خواهند نمود.

امید است که خداى تعالى همه ما را در راه بهره مندى از زلال بى پایان معرفتش یارى و در شناخت و پیروى از اوصیاى بر حقّ آخرین پیامبرش موفّق دارد.

مترجم

* * *

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله وحده والصلاة والسلام على من بعث رحمة للعالمین محمد

النبىّ العربىّ وآله الطیبین الطاهرین وعلى أصحابه المطیعین

کتاب حاضر، گزارشى از کنفرانس علماى راهی به سوی حقیقت مى باشد که ملک شاه سلجوقى با نظارت وزیر خود دانشمند بزرگ نظام الملک، آن را برپا نمود.

قصّه شکل گیرى کنفرانس از این قرار است:

ملک شاه سلجوقى، جوانى آزاداندیش و خواستار حقیقت بود و کورکورانه، از پدران خود پیروى نمى کرد و دوستدار دانش و دانشمندان بود. با این حال، به سرگرمى و شکار و صید، بسیار علاقه داشت.

وزیرش نظام الملک نیز مردى دانشمند، بافضیلت، روى گردان از دنیا و داراى اراده اى قوى بود. نیکى و نیکوکاران را دوست داشت و پیوسته به دنبال حقیقت مى گشت و به اهل بیت پیامبر، عشق مىورزید. مدرسه نظامیه راهی به سوی حقیقت را بنیان گزارد و براى دانشمندان و دانشجویان، حقوق ماهیانه قرار داد و بر نیازمندان و بیچارگان، مهر مىورزید.

روزى حسین بن على علوى، یکى از دانشمندان بزرگ شیعه، پیش ملک شاه آمد و با او به گفتگو پرداخت وقتى از نزد او خارج شد، یکى از حاضران وى را مورد تمسخر قرار داد.

ملک شاه پرسید:

ـ چرا او را مسخره نمودى؟

آن مرد در جواب گفت:

ـ پادشاها! مگر نمى دانید او از کافرانى است که خداوند بر آنها خشم گرفته و نفرینشان کرده است؟

ملک شاه با تعجب پرسید:

ـ براى چه؟! مگر او مسلمان نیست؟!

ـ نه; او شیعه است.

ـ شیعه یعنى چه؟ مگر شیعه یکى از فرقه هاى مسلمانان نیست؟

ـ نه; زیرا خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول ندارند.

ـ مگر مسلمانى هست که خلافت آن سه نفررا قبول نداشته باشد؟

ـ آرى، آنها شیعیان هستند.

ـ وقتى خلافت آنها را قبول ندارند، چرا مردم آنها را مسلمان مى نامند؟

ـ به همین جهت گفتم که آنها کافر مى باشند...

ملک شاه مدتى طولانى به فکر فرو رفته سپس گفت: باید وزیرمان نظام الملک را حاضر کنیم تا حقیقت برایمان آشکار شود.

* * *

ملک شاه، نظام الملک را احضار کرد و از او پرسید که آیا شیعیان، مسلمانند؟

ـ اهل سنت در این باب، اختلاف دارند. گروهى، شیعیان را مسلمان مى دانند. زیرا به یگانگى خداوند ورسالت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) شهادت مى دهند و نماز را به پا مى دارند و روزه مى گیرند. گروهى دیگر، آنها را کافر مى دانند.

ـ تعداد شیعیان چقدر است؟

ـ تعداد دقیق آنها را نمى دانم; اما تقریباً نیمى از جمعیت مسلمانان را تشکیل مى دهند.

ـ آیا نیمى از مسلمانان کافرند؟!

ـ برخى آنها را کافر مى دانند; اما من اعتقادى به کفر ایشان ندارم.

ـ آیا مى توانى دانشمندان شیعه و سنى را گرد هم آورى تا به بحث و گفتگو بپردازند و حقیقت براى ما روشن شود؟!

ـ این کار، سخت است و از عاقبت آن، بر شاه و مملکت بیمناکم.

ـ براى چه؟

ـ زیرا مسأله شیعه و سنى، مسأله ساده اى نیست; بلکه مسأله حق و باطل است که به خاطر آن، خون هاى بسیار ریخته شده، و کتابخانه هائى به آتش کشیده شده و زنانى به اسارت رفته اند. درباره آن، کتاب ها و مجموعه هاى گوناگونى فراهم آمده و جنگهاى بى شمارى بر سر آن به پا گردیده است.

پادشاه جوان از شنیدن این جریان، متعجب گردید و به فکر فرو رفت. پس از مدتى درنگ گفت: اى وزیر! نیک مى دانى که خداوند، کشورى پهناور و لشکریانى بى شمار به ما ارزانى داشته است. بنابر این، باید شکر این نعمت را بجاى آوریم و شکر ما بدین است که حقیقت را دریابیم; آنگاه گمراهان را به راه راست هدایت نماییم. بدون شک یکى از این دو گروه بر حق و دیگرى باطل است; ناگزیر باید حق را بشناسیم و از آن پیروى کنیم و باطل را نیز شناخته، از آن دورى گزینیم. پس نشستى با حضور علماى شیعه و سنى ترتیب بده تا با یکدیگر به بحث و گفتگو بپردازند. فرماندهان، دبیران و سران کشور را نیز دعوت کن. در این صورت، اگر دیدیم حق با اهل سنت است شیعیان را با زور به مسلک آنها وارد خواهیم نمود.

ـ اگر شیعیان، مذهب اهل سنت را نپذیرفتند، چه کنیم؟

ـ همه آنها را به قتل مى رسانیم.

ـ آیا کشتن نیمى از مسلمانان ممکن است؟!

ـ پس راه حل و چاره مشکل چیست؟

ـ از این کار صرف نظر نمایید.

گفتگو بین شاه و وزیر دانشمندش به پایان رسید; ولى ملک شاه آن شب تا صبح آرام نگرفت و پیوسته در این اندیشه بود که چگونه از این بن بست خارج گردد.

* * *

شب دامن خود را برچید و کم کم خورشید سر زد و شاه به راه حل مناسبى دست یافت. وزیر را فراخواند و گفت:

ـ علما و دانشمندان دو طرف را دعوت مى کنیم تا به بحث و مذاکره پردازند. ما از بین گفتگوهاى آنها، متوجه مى شویم که حق با کدامین گروه است. چنانچه حق با اهل سنت باشد، شیعیان را با سخنان خوش و اندرز و نصیحت نیکو به این راه دعوت مى نماییم و با مال و مقام، آنها را بدین مذهب ترغیب مى نماییم; همان گونه که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) با کسانى که مى خواست قلبشان به اسلام گرایش پیدا کند، رفتار مى نمود. با این کار، خدمت بزرگى به اسلام و مسلمین خواهیم کرد.

ـ پیشنهاد شما نیکو است; ولى من از فرجام این نشست بیمناکم.

ـ بیمناکى براى چه؟

ـ مى ترسم شیعیان بر اهل سنت پیروز شوند و استدلال هاى آنها بر ما برترى یابد و مردم در شک و شبهه واقع شوند.

ـ آیا چنین چیزى ممکن است؟

ـ آرى، شیعیان دلیل هاى قرآنى و حدیثى محکم و استوارى بر درستى مذهب و حقانیت عقاید خود در دست دارند.

کلام وزیر، شاه را قانع نکرد و به وى گفت: راهى جز این نیست که دانشمندان دو گروه را دعوت کنیم تا حقیقت از باطل جدا شود.

وزیر یک ماه مهلت خواست تا خواسته شاه را به انجام رساند; ولى شاه نپذیرفت و قرار شد طىّ پانزده روز، نشست برگزار شود.

* * *

در این فرصت، وزیر ده نفر از بزرگان علماى اهل سنت را که در تاریخ، فقه، حدیث، اصول و فنّ مناظره سرآمد و بالاتر از دیگران بودند و نیز ده نفر از بزرگان علماى شیعه را دعوت نمود. این نشست در ماه شعبان، در نظامیه راهی به سوی حقیقت برگزار شد و مقرر شد که دو طرف، شرایط زیر را رعایت کنند:

1. مناظره از صبح تا شب به جز وقت نماز، غذا و اندکى استراحت، ادامه داشته باشد.

2. گفته ها باید مستند به مصادر موثق و کتابهاى معتبر باشد نه به شنیده ها و شایعات.

3. گفتگوهاى دو طرف نوشته شود.



نوشته شده در سه شنبه 87 خرداد 14ساعت ساعت 1:54 عصر توسط محمد نوروزی| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin